Monday, November 5, 2012

سوالات مربوط صورت وسیرت وقصص الانبیاء


سوالات مربوط صورت وسیرت وقصص الانبیاء
سوال- 1- صورت حضرت محمد(ص)رابطور خلص واضح سازید؟

جواب- رسول الله (ص) بد ن بسیار مقبول داشت که به نوک قلم نوشتن آن کارآسان نیست همین بهتری داشت که قلبها برایش برای این اماده بود که ازمال وجان خودآنرانجات بدهد اگرچه هم نوشتن تمام عادات وخوبیهاآن ازتوان مابالااست بازهم بیان ذکرشده قرارذیل میباشد .
قدمبارک رسول الله (ص) میانه مقبول ، سرمبارکش کلان ، موهامبارکش نه به تعدادکم ونه به تعدادزیاد ،ریش مبارکش زیاد ، سفیدی موهامبارکش به تعداد ، رنگ مبارکش گلابی ، روی مبارکش گرد ، چشماها مبارکش به سیاهی نزدیک ومجه ها مبارکش دراز، دهن مبارکش کلان ، دردندانهای پیش روی مبارکش با فاصله ، پیشانی مبارکش فراخ ، ابرو مبارکش باریک درازودرمیان آن فاصله ، بینی مبارکش بلند ، گردن مبارکش نمود ، هردوبازو مبارکش برابر ، ازسینه شروع تابه نا ف مبارکش یک خط باریک ازموها ، بدون ازاینجادرجای دیگر مبارکش موهای نبود البته درشانه وبازوها یش موها ، سینه وشکم مبارکش برابر، سینه مبارکش کلان وفراخ ،بنددستها مبارکش کلان وفراخ ، انگشتان دست وپاها مبارکش پرازگوشت ، استخوانها بندها مبارکش کلان ، دست وپاها مبارکش لیس ودراز ، کرو مبارکش باریک ، وتل پاها مبارکش اززمین بالاوازگوشت خالی ، اندامها مبارکش قوی وقتیکه راه میرفت بلندبلند قدم میزد وبه آرامی درراه میرفت ،درمیان هردوشانه مبارکش مهرنبوت زده شده بود ، حضرت ابوهریره (رض)میفرماید که من ازرسول الله (ص)دیگرمقبول شخص را ندیده ام روی مبارکش آنقدرجلوه گیر بودفکرمیکردی که آفتاب درآن جلوه گیراست .

سوال- 2 – سیرت راتعریف کنید ؟
جواب – سیرت عبارت ازآن کردارگفتاروعادات است که رسول الله (ص)برای بشررسانیده ومردم راازتاریکی به روشنائی آورده وازبنده گی بنده برای بنده گی خداند(ج) معرفی رهنمائی ورسانیده است.

سوال -3- درباره زنده گی حضرت محمد(ص) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب – نام پدرحضرت محمد (ص)عبدالله نام پدرکلا نش عبدالمطلب ونام مادرش بی بی آمنه بنت وهب بن عبد مناف که ازنصب بهتر وخاندان قریش بوده ودخترسردارقوم بن زهره که خاندانی مرد بود .حضرت محمد(ص)درسال 571 میلادی درصبح روزدوشنبه درمکه مکرمه قریه شعب درخانه بنی هاشم تولدشد دربعضی روایات می آید که درپیدایش آنحضرت (ص)بعضی این حادثات بوجودآمد که خوش خبری بعثت رامیداد دراین روز14 چراغ های کسری مانی ، ناگهان آتش آتش پرستان که آنهاعبادت آنرامیکردند خاموش گردید ،  کلیساها که درچهاراطراف بود ویران شدن ، پیش ازپیدایش حضرت محمد (ص)پدرش وفات کرده بود وسرپرستی اش بدوش مادرش بود هنگامیکه 6 ساله شد مادرش نیزوفات کرد وسرپرستی اش بدوش پدرکلانش عبدالمطلب شد وقتیکه به سن هشت ساله و دوماه رسید پدرکلانش نیزوفات نمود وسرپرستی اش بدوش کاکای مهربانش ابوطالب شد ابوطالب به بسیار خوبی ومحبت پرورش برادرزاده خودرا میکرد تقریباً40 سال همکارش بود . حضرت محمد (ص)درجوانی کدام کارمعین نداشت مگراین سخن حقیقت است که چندمدت چوپانی کرده است . وقتیکه 25 ساله شد اولین عروسی اش راهمرای خدیجة الکبری (رض) که سن آن 40 سال بود کرد . خدیجة الکبری (رض)یک زن مالداروتاجرنیک بوده   که به مردها مال خودرابرای تجارت میداد وبه طورمضاربت همرای آنهامعامله میکرد . همه اولادهای حضرت محمد (ص)بدون ازابراهیم دیگرهمه ازحضرت خدیجة الکبری (رض)تولدشده بود پسرانش همه درکودکی وفات شده ودخترانش تازمان اسلام زنده ومسلمان وهجرت کرده  بودند بدون ازحضرت فاطمه (رض)دیگران همه درزنده گی حضرت محمد (ص)وفات شده حضرت فاطمه (رض)6 ماه بعد ازوفات حضور(ص)وفات نمود . رسول مقبول (ص)درتمام قوم کارکرد خوب اخلاق نیک ایمان داری وصداقت ازهمه بهتربود به این خاطرتمام قوم برایش لقب امین راداده بودند .  حضرت محمد (ص)سه سال پیش ازبعثت زنده گی تنهائی راخوش کرد نشستن تنهائی حضرت محمد (ص)به اراده خداوند(ج)بود بخاطریکه برای کارکلان که بسویش است آماده  کند بالآخره ازمکه مکرمه سه کیلومتردوردرکوه نور به غارحرا رفت این یک غارعجیب بود که درازی آن چهارمتر وعرض آن یک مترو75 سانتی بود .  درعمر40 سالگی که همین عمرراتکمیل شدن عمرگویند که پیامبران  درهمین عمر به پیامبری مبعوث میشوند . درسه سال تنها زند گی کردن درماه مبارک رمضان رحمت برای مردم زمین ازطرف خداوند (ج)برای حضرت محمد (ص) توسط حضرت جبرائیل (ع)چندآیات قرآنکریم درغارحرانازل گردید .  رسول الله (ص)میفرماید که فرشته آمدوفرمود که بخوان من گفتم که من خواننده نیستم بازفرشته من رامحکم درآغوش خودگرفت وخوب بالای من زورکرد وبازمن را رها کرد وگفت که بخوان من گفتم که من خواننده نیستم فرشته بارسوم مراگرفت وبه آغوش خود مرافشارداد وفرمود – اقرابسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقراوربک الاکرم . ترجمه : بخوان بنام آن رب که پیدایش کرده . انسان راازخون بسته پیداکرد . بگوکه رب توبسیارمهربان است . به نازل شدن این آیات ها رسول الله (ص)که دلش به لرزان بود برگشت کرد وبه حضرت خدیجة الکبری (رض)فرمود که چادررا بالای من بانداز من راپنهان کن . دعوت ومرحله زندگانی حضرت محمد(ص)راکه درجریان پیامبری اش سپری کرده به دوحصه تبدیل که هریک آن تفصیلات جدا دارد دوره حضرت محمد (ص)درمکه مکرمه کم وبیش13 سال بوده ودوره مدینه منوره 10 سال بود دوره مکه به سه حصه تقسیم شد ه 1- سه سال دعوت خفیه 2- برای مردم مکه به جهردعوت الی الله دادن بعدازسال چهارم پیامبری حضرت محمد (ص)تابه هجرت ادامه داشت 3- ازمکه مکرمه بیرون دعوت وخبردادن پیامبری درپایان سال دهم تابه هجرت به مدینه منوره وتاآخرزنده گی رسول الله (ص)بود . 87 سوره بالای حضرت محمد (ص)درمکه مکرمه نازل و27 سوره درمدینه منوره نازل گردیده بود . هروقتیکه بالای حضرت محمد (ص)این آیت نازل شد – الیوم اکملت لکم ....- ترجمه  : تاامروزمن به شمادین شماراپوره ودین اسلام رابرای شمابهترکردم . بعدازآن رسول الله (ص)وقت کم زنده ووفات نمود . مریضی رسول الله (ص)13 یا 14 روزبود بازهم جناب حضرت محمد (ص)امامت 11 روزراکرد . رسول الله (ص)درسال 11 هجری ماه ربیع الاول تاریخ 12 روزدوشنبه دروقت چاشت به سن 63 سالگی ازین دنیای فانی رحلت نمود ودرمدینه منوره مدفن گردید.  اناالله واناالیه راجعون .

سوال- 4 حضرت محمد(ص)دارای چندهمسرداشت نامهای آنهارابطورخلص واضح سازید ؟
جواب – حضرت محمد(ص) داری 13همسرداشت که همرای 11آن عروسی وهمرای2 دیگرشیرینی خوری کرده بود هریک آن عبارت است.
1 - حضرت خدیجة الکبری بن خویلد-2- حضرت سودة بنت زمعة- 3- حضرت عایشه بنت ابی بکر صدیق-4- حضرت حفصه بنت عمربن خطاب
5- حضرت زینب بنت خزیمه- 6- حضرت ام سلمة هندبنت ابی امیه- 7- حضرت زینب بنت جحش بن ریاب -8- جویرته بنت الحارث-9- حضرت ام حبیبه رملة بنت ابی سفیان -10- حضرت سفیه بنت حی بن اخطب-11- حضرت میمونه بنت حارث . این بود نامهای همسر رسول الله (ص) که دراین دوهر یک آن حضرت خدیجة الکبری وزینب (رض) درزنده گی حضرت محمد (ص)وفات شده بود.  ودیگرهمسرانش بعدازوفات حضرت محمد(ص)بیوه شدند . ودوهمسردیگرهم داشت بحث کننده گان تاریخی دراین اختلا ف دارند لیکن حقیقت همین است که رسول الله (ص) همرای آنهاشرینی خوری (نامزد)کرده ودرخانه نه آورده بود یکی آن ازبن کلاب ودیگرش ازقوم کندة بود .  درباره کنیزهایش سخن مشهوراین است که رسول الله (ص)دوکنیزهم داشت یکی آن ماریة القبطیه بود که ازطرف مقوقس برایش بخشیده شده بود ودوم آن ریحانه زیت النضریة یاالقریضه که درزندانیان قریضه آمده بود .
سوا ل – 5 – معجزه های مشهورحضرت محمد (ص)رانام بگیرید ؟
جواب – معجزه های حضرت محمد (ص)زیاداست که معجزه های مشهورآن عبارت است از 1- قرآنکریم- 2 شق القمر یعنی مهتاب راتوته کردن . 3 سخن زدن همرای حیوانات 4 – سفرمعراج رسول الله (ص)است .
سوا ل – 6 – فرق میان معجزه وکرامت چه است بطور خلص واضح سازید ؟
جواب – معجزه کاری خارق العاده است که ازپیامبران سرمیزند ودیگرانسانها ازآوردن آن به کلی عاجزباشند . وکرامت کاری خارق العاده است که ازاولیاء سرمیزند .
سوال – 7 – هجرت راتعریف کنید ؟
جواب – ازمجبوری زیادکه دین مسلمانهاویا حفاظت آنها نشود یابرای دین ا ش خطرباشد رهاکردن جای اصلی ورفتن بجای دوردیگر راهجرت گویند .
سوال -8- حضرت محمد (ص)چه وقت هجرت کردواضح سازید ؟
جواب – حضرت محمد (ص)همرای دوست امین مال وسرش حضرت ابوبکرصدیق درسال 14 نبوت ازمکه مکرمه به مدینه منوره پیش ازصبح ازظلم وستم کفارهجرت کردند .

سوا ل – 9 – مکه مکرمه مسجدالاقصی ومسجدنبوی چه وقت اعمارگردیدواضح سازید ؟
جواب -  اولین مسجدبیت الحرام (بیت الله شریف ) بعداً مسجدالاقصی  ومسجد نبوی بعدازآمدن حضرت محمد (ص)درمدینه منوره درسال اول هجری اعمارگردید .

سوال -10- فتح مکه مکرمه درکدام سال صورت گرفت واضح سازید ؟
جواب – فتح مکه مکرمه درماه مبارک رمضان درسال 8 هجری صورت گرفته است  .

سوا ل- 11 – غزاراتعریف کنید ؟
جواب – غزادرلغت به معنی قصد طلب واراده راگویند ودراصطلاح آن جنگ است که حضور(ص)خودش درآ ن شرکت کرده باشد آن راغزاگویند .

سوال – 12 – غزاهای مشهورحضرت محمد (ص)رانام بگیرید ؟
جواب – غزاها ی مشهورحضرت محمد (ص)عبارت است از1- غزای بدر 2- غزای احد 3- غزای احزاب 4- غزای بنوقریضه 5- غزای بنوممطلق 6- غزای خیبر 7- غزای فتح مکه 8- غزای حنین 9- غزای طائف .

سوا ل -13- قرآنکریم راتعریف کنید ؟
جواب – قرآنکریم آخرین کتاب آسمانی خداوند(ج)است که به واسطه حضرت جبرائیل (ع)بالای حضرت محمد (ص)درشب لیلة القدر ماه مبارک رمضان جمعاً به آسمان دنیا نازل وبعداً بنا براحتیاجات وضروریات درمدت 23 سال نازل گردیده است .

سوال -14- وجودقرآنکریم به چند قسم است واضح سازید ؟
جواب – وجودقرآنکریم به چهارقسم است . 1- وجودکتبی : کلامیکه نوشته شده . 2- وجودلفظی : کلامیکه تلاوت وبرزبان تلفظ میگردد . 3- وجود ذهنی : کلامیکه درذهن موجوداست .4- کلام عینی : کلامیکه صفت پروردگار قدیم است .

سوال -15- حفاظت قرآنکریم وآداب تلاوت راواضح ودرکدام حالت تلاوت کردن قرآنکریم جایزودرکدام حالت ناجایزاست خلص واضح سازید ؟
جواب – قرآنکریم باید بجای محفوظ گذاشته که ازهرحرکات که باعث بی احترامی قرآنکریم میگردد محفوظ باشد . وآداب تلاوت چه درنماز وچه خارج ازنماز باشد باید به وضوء کامل وخشوع تلاوت شود وبه این سخن باید متوجه باشد که این کتاب ازیک قدرت عظیم وبزرگ میباشد که


هرچیز دنیادرقدرت آن است به این خاطرمقصد تلاوت صرف خوش ساختن الله (ج)میباشد . تازمانیکه قلبش میخواهد تاهمان وقت تلاوت کردن ضروری است .  تلاوت قرآنکریم به وضوء کامل هروقت جایزاست. درحالت جنابت حیض ونفاس تلاوت قرآنکریم جوازندارد .

سوا ل -16- وحی راتعریف وبالای رسول الله (ص) کدام وحی که نازل گردیده به چند قسم میباشدبطور خلص واضح سازید ؟
جواب – کلام الله (ج)که به ذریعه فرشته به رسولان نازل میگردد آنراوحی گویند .  وبالای رسول الله (ص) که کدام وحی نازل گردیده آنها به شش قسم است 1- سلسلة الجرس یعنی برای محمد (ص) به شکل زنگ زدن آوازی می آمد 2 – تمثیل الفلک یعنی فرشته به شکل انسان می آمد
3- فرشته به شکل اصلی خود می آمد 4 – خواب های حقیقی حضرت محمد(ص) 5 – الله رب العزت خودش همرای محمد (ص)سخن میفرمود .
6- القاء کردن یک سخن درقلب حضرت محمد(ص) .

سوال -17- دوره خلافت حضرت ابوبکرصدیق (رض)رابطورخلص واضح سازید ؟
جواب – اولین خلیفه اسلام حضرت ابوبکرصدیق (رض) نام اصلی آن عبدالله کنیه آن ابوبکر لقب آن صدیق واولین شخص بودکه بالای حضرت محمد (ص)ایمان آورد . نام پدرحضرت ابوبکرصدیق (رض)عثمان کنیه آن ابوقحافه نام مادرآن سلما مشهوربه ام الخیر بود . حضرت ابوبکرصدیق (رض)ازحضرت محمد (ص)دوسال وچند ماه کوچک بود . ودوره خلافتش دوسال سه ماه وچند روزودرسن 63 سالگی وفات نمود .

سوال -18- دوره خلافت حضرت عمر (رض)رابطورخلص واضح سازید ؟
جواب – دومین خلیفه اسلام حضرت عمر (رض)کنیه آن ابوحفص لقب آن فاروق بود . نام پدرآن خطاب ونام مادر آن حنتمه بنت هاشم بود .
حضرت عمر (رض)ازحضرت محمد (ص)11 سال کوچک بود . ودوره خلافتش 10 سال شش ماه وچند روزودرسن 63 سالگی توسط ابولولوبه شهادت رسید .

سوا ل -19 – دوره خلافت حضرت عثمان (رض)رابطورخلص واضح سازید ؟
جواب – سومین خلیفه اسلام حضرت عثمان (رض)لقب آن ذالنورین نام پدرآن عفان نام مادرآن ارویا بنت کریز بود . حضرت عثمان (رض) دریک روایت 6 سال ودرروایت دیگر 5 سال ازحضرت محمد (ص)کوچک بود ودوره خلافتش 11 سال 11 ماه وچندروزودرسن 80 سالگی توسط کنانه بن بشیر وسواد بن حمران به شهادت رسید .

سوال -20- دوره خلافت حضرت علی (رض)رابطورخلص واضح سازید ؟
جواب – چهارمین خلیفه اسلام حضرت علی (رض)نام پدرآن ابوطالب نام مادر آن سیده فاطمه بنت اسد بود. حضرت علی (رض)ازحضرت محمد (ص)30 سال کوچک بود . ودوره خلافتش 4 سال 9 ماه وچندروز ودرسن 63 سالگی توسط ابن ملجم به شهادت رسید .

سوا ل -21- تعدادتمام اصحاب کرام (رض)به چند میرسند بطورخلص واضح سازید ؟
جواب – درتعداداصحاب کرام (رض) روایت مختلف است . به قول ابوذرعت الزاری به 114000شخصیت میرسند.

سوال-22- تابعین وتبع تابعین به کیها خطاب میشود بطورخلص واضح سازید؟
جواب- کسیکه باداشتن اسلام همرای ا صحاب کرام نشسته( صحبت) کرده یادرزنده گی انها اصحاب کرام زنده بوده به آنها تابعین گفته میشود.
کسیکه باداشتن اسلام همرای تابعین نشسته باشد یادرزندگی انها تابعین زنده بوده آنرا تبع تابعین گفته میشود.

سوال- 23- تعداد تمام پیامبران چند ونامهای کدام پیامبران که درقرآنکریم ذکرشده است واضح سازید؟
جواب- تعداد تمام پیامیران(124000)زیادوکم میباشد.ونامها کدام پیامبران که درقرآنکریم ذکرگردیده عبارت است 1- ادم(ع) 2- نوح(ع) 3- ادریس(ع) 4- ابراهیم(ع) 5- اسماعیل(ع) 6- یعقوب(ع) 7- اسحاق(ع) 8- یوسف(ع) 9- موسی(ع) 10- هارون(ع) 11- هود(ع) 12 لوط(ع) 13 – شعیب(ع) 14- سلیمان(ع) 15- داود(ع) 16- ایوب(ع) 17- الیاس(ع) 18- یونس(ع) 19- زکریا(ع) 20- یحی(ع) 21- یسع(ع) 22- صالح(ع) 23- ذالکفل(ع) 24- عیسی(ع) 25- محمد(ع).

سوال-24- ازتعدادتمام پیامبران چند رسول وچند پیامبران اوالعزم میباشد واضح سازید؟
جواب- ازتعداد تمام پیامبران 313رسولان و5 پیامبران آن اوالعزم میباشد که عبارت است.1 – نوح(ع) 2- ابراهیم(ع) 3- موسی (ع) عیسی(ع) محمد (ع) میباشد.

سوال-25- درباری پیدایش حضرت آدم(ع) بطور خلص معلومات بدهید؟
جواب – درباری پیدایش حضرت آدم (ع) ازروایات معتبر روایت است. وقتیکه خداوند(ج) اراده پیدایش آدم (ع) را کردبرای عزرائیل(ع) حکم فرمود که یک موشت خاک از هرقسم زمین یعنی از زمین سرخ سیاه وسفید جمع کند وبه حکم پروردگار درمیان طائف ومکه مانده الله(ج) این خاک را به بارشهای رحمت خود وبه قدرت کامل خود از خمیرآن خاک جسد حضرت ادم (ع)را ساخت تابه 40سال آن جسد بیجان افتاده بود وقتیکه مهربانی پروردگارشد به روح پاک حکم شد که داخل شودرجسد ادم (ع) روح انکار کرد بازبرایش ارشاد شد وقتیکه روح به داخل شدن شروع کرد به هرجاه ادم (ع) که روح میرسید به گوشت تبدیل می شد وقتیکه به سینه مبارکش روح رسید ادم (ع) کوشش خیستن راکرد پس


همانجابه زمین افتاد ارشاد پروردگاراست . انسان تیزی کننده است . بعدازداخل شدن روح حضرت ادم (ع) عطسه کرد به الهام الهی فرمود (الحمد الله ) آن ذات کریم ورحیم به رحمت خود فرمود(یرحمک الله) بعدً به حکم پروردگاریک فرشته یک جوره مقبول را از جنت آورد وادم (ع) رابه خلعت الهی مشرف وبه تخت عزت وعظمت شاند.

سوال-26- درباری حضرت شیث(ع) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب – هنگامیکه حضرت آدم(ع)درمصیبت هابیل بیقراربود الله (ج)برای تصلیت آدم (ع)جبرائیل (ع)رافرستاد که حق تعالی برای تویک فرزند نیک رامیدهد که ازنسل آن حضرت محمد (ص)سردارانبیاء پیدامیشود خلاصه این است که 5 سال بعد ازوفات هابیل حضرت شیث (ع) به دنیا آمد آن زیادزیباودرخوبی ها به قسم آدم (ع)بود آدم (ع) پیش ازوفات خود آنرا ولی خودمقررووصیت برایش کرد اگردرطوفان نوح (ع)موجودبودی استخوانهای من رادروقت طوفان درکشتی نوح (ع)بگذار که ازغرق شدن نجات بیابد  ویا به اولادها ی خود وصیت کن شیث (ع) همیشه درعبادت پروردگار وقت راسپری میکرد درزمانه حضرت شیث (ع)دوقسم مردم بود که بعضی آنها ازشیث (ع)حمایت وبعضی آنها حمایت قابیل رامیکرد شیث (ع) مردم زیاد رابه راه مستقیم دعوت کرد ودرسن 912 سالگی وفات شد .

سوال -27- درباره حضرت ادریس (ع) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب – علت نام حضرت ادریس (ع) این بودکه او زیادتدریس میکرد به این خاطر لقبش ادریس شد ادریس (ع)هرروزخیاطی میکرد  وازکسی پول اخذنمیکرد وهروقت درقلبش ذکرخداوند(ج)رامیکرد یک روزکه ازکارخودبیکارشد نشست دراین روزحضرت عزرائیل (ع)باتمام آرزوهای خود به شکل انسان به قسم مهمان درشب به دروازه ادریس (ع)آمد وادریس (ع)آنرادرخانه آورد ادریس (ع)روزه دارهمان زمانه بود وقتیکه شام شد برای ادریس (ع)افطاری ازجنت می آمد چقدرراکه میخواست میخوردوباقیمانده آن دوباره به جنت میرفت دراین روزادریس (ع)نان رابرای مهمان پیش کرد ومهمان هیچ چیزی رانخورد وبه عبادت پروردگار مشغول بود حضرت ادریس (ع)که این حال رادید حیران شد که این شخص کی است خلاصه قصه طولانی است ادریس (ع)ملک الموت راشناخت ملک الموت برای ادریس (ع)فرمود من همرای توبرادری میکنم ادریس (ع)برایش فرمود من همرای تو آن وقت برادری میکنم تاتوبه من مزه مرگ دوزخ وجنت رانشان بدهی ملک الموت برایش فرمود من بدون امرخدوند(ج)روح کسی راگرفته نمیتوانم ادریس (ع)درباره سخن ذکرشد ه ازباگاه الهی سوال کرد وپروردگاعالم سوالش راقبول میفرماید بازملک الموت روح آنراقبض ودوباره زنده کرد بعدازدیدن دوزخ به جنت میرود وبرای ملک الموت میفرماید من جنت رادیدن میکنم وقتیکه به دروازه جنت نزدیک میشود که منظره های جنت را ببیند برای ملک الموت میفرماید برادرم من تلخی مرگ ودوزخ راهم دیدم من بسیارتشنه هستم اگراجازه شما باشد من ازجنت یک گیلاس آب مینوشم ملک الموت برایش فرمود آن وقت برای تواجازه است که ازدوباره آمدن همرای من وعده کنید ازتشنه گی زیاد ادریس (ع)همرای عزرائیل (ع)وعده دوباره آمدن رامیکند به حکم پروردگارپیزارخودرا زیردرخت طوبی آویزان ودرجنت داخل شد وعده دوباره آمدن راکرده بود دوباره ازجنت بیرون وپیزارخودرا گرفت ودوباره به جنت داخل وازدوباره برآمدن انکارکرد وبه حکم پروردگار همان جا درجنت باقی ماند . اولادهای ادریس (ع)درتشویش پدرخود بیقراربود یک روز شیطان لعین برای اولادها ی ادریس (ع)آمد وبرایشان گفت شما گریه نکنید من به شما عکس پدرشمارا رسم کرده وشمابرایش شب وروز عبادت کنید ابلیس برایشان یک عکس رارسم کرد که هیچ فرق نداشت بالآخره تمام ایشان بت پرست گردیدند بعداًخداوند (ج)حضرت نوح (ع)را برای اصلاح مردم فرستاد .

سوال  -28- درباره حضرت نوح (ع) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب - خداوند متعال  برای حضرت نوح (ع) دریک روایت1400ودرروایت دیگر1020ودرروایت سوم950 سال عمر داده بود به حکم پروردگار هرروزنوح (ع)دربالای یک کوه برای مردم دعوت الا الله رامیکرد وآوازنوح (ع)ازشرق تابه غرب میرسید به شنیدن این آوازکافران درگوشهای خود انگشتان رامیگذاشت . درتمام عمر بالای نوح (ع)40 مرد و40 زن ایمان آورده بود .  دردورپیامبری خود همرای مشکلات زیاد روبروشده بازهم مردم رابه سوی راه مستقیم دعوت میکرد یک روزنوح(ع)برای قوم خود تبلغ میکرد کافران آنرا بسیارلت کوب و لبا س آن ازخون پربوده زن نوح (ع)که کافربود گفت نوح (ع)رالت وکوب نکنیداین یک دیوانه است نوح (ع)که این سخن راشنید دهن خودراطرف آسمان کردوفرمود طوریکه خداوند(ج)فرموده – فدعاربه انی مغلوب فانتصر (قمر)ترجمه : نوح (ع)فریادکرد ای پروردگارمن دربین کفارگیرمانده ام توبدله من راازینها بگیر . فوراًجبرائیل (ع)حاضرشد وبرای نوح (ع)فرمود پروردگاردعای تراقبول فرمود واین قوم کافربالای توایمان نمی آورد این بته درخت راکشت کن خلاصه اینکه به سپری شدن وقت درخت هم کلان ونوح (ع)کشتی هم ازآن درخت تیار کرد طول کشتی هزارمتروعرض آن 600 متر بود وبالای هرتخته جداجدا ازهرپیامبر نامش یعنی از 124000 پیامبران نامهایش نوشته کرده بود 4 تخته کمبودکردکه قصه طولانی است یک درخت آورده شد وازآن 4 تخته که بالای آن نامهای چهاریارپیامبر(ص)نوشته ودرکشتی نصب کرد . جبرائیل (ع)برای نوح (ع)فرمود هروقتیکه درتندورشما آب گرم برآمد این علامه طوفان است روزدیگردرتندورآب گرم برآمد ونوح (ع)به حکم خداوند(ج)7 طبقه رادرکشتی سوارکرد 1- درطبقه اول تابوت آدم (ع) 2 – درطبقه دوم نوح (ع)همرای مومنان  3 – درطبقه سوم پرنده ها 4 – درطبقه چهارم جانوریادرنده ها 5- درطبقه پنجم حیوانات خانگی 6- درطبقه ششم نسل هرجنس ها 7- درطبقه هفتم میوه جات .  بالآخره تمام قوم تباه ودراولادها یش سه پسرهمرایش بود زن ویک پسرش که کافربودند هلاک شدند سه پسرش عبارت ازسام ، حام ، یافث ، که تمام دنیا اولادها ی آنها است به سپری شد ن وقت وزمان نوح (ع)هم وفات شد


سوال -29- درباره حضرت هود(ع) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب – خداوند(ج) حضرت هود (ع)رابرای قوم هاد فرستاده بود آن قوم دارای قدبلند وجسم بزرگ وبسیارخوف ناک بودند قدبلند درآنها داری 100متر وقدپخش درآنها دارای 60 متر وتمام آنها بت پرست بودند که درآنها یک فرقه مسلمان که ازترس کافران اسلام خودرا پنهان کرده بودند


هروقتیکه کافران برای هود(ع)تکلیف میداد هود(ع)درحق آنها دعای بدمیکرد درنتیجه دعای بد بالای آنها باران بند وفصل هاخشک وتاهفت سال کافران درقحطی میبودند . هود(ع)به بسیار محبت وشفقت برای قوم خود دعوت ایمان آوردن رامیکرد که خودراازآفت دنیا وازآتش دوزخ درامان کنید واین تمام مصیبت هاازعلت کفربالای شما نازل وبت پرستی ازهمه کار خراب است قوم هود(ع)برایش گفت که ماخدای تراقبول نمیکنیم اگرتومارامیترسانی کم ازکم خدا(ج) خودرابه ما نشان بدهید واگرتوخدا(ج) خودرابه مانشان ندهی ماترابه قتل میرسانیم هود (ع)به دربارپروردگار عاجزی کرد وفرمود ای پرورگارمن تو من راازظلم اینها نجات بدهید من طاقت جنگ اینهارا ندارم شاید اینها من رابه قتل برساند سردار این قوم عاد نام داشت وطاقت اینها به قدری بود که یک سنگ رامیزد تابه زانوهادرآن پائین میشدند اینهامیگفتند . من اشد منا قوه . کسی است درزمین که به مثل ماطاقت ورباشد . برای هود (ع)حکم پروردگارشد که همرای 70 نفرکه بالای توایمان آورده همرای خودبگیر وبه طرف کوه بروید هود(ع)بالای حکم پروردگارعمل کرد .وبه قوم خود فرمود حالاشما هلاک ونزدیک است که شمادرعذاب الهی گرفتارشوید آنهاگفتند کسی است که بالای ما کامیاب شود . بازخداوند متعال برای هود (ع)فرمود که برای قوم خود بفرما . قوله تعالی . و یقوم استغفروربکم ثم توبوالیه یرسل السماء علیکم مدرار. ویزدکم قوة الی قوتکم ولاتتولومجرمین (هود52) ترجمه : ای قوم توبه کنید ازگناهان خود برای پروردگارخود که بالای شما روان کند ازآسمان چشمه ها وبرای شما قوت داده درقوت ها وبرگشت نکنید شما مجرمان .کافران گفتند نه ما توبه میکنیم ونه ترارسول قبول میکنیم بالآخره درعذاب الهی گرفتار وتمام ایشان هلاک گردیدند .  بعدازاین هود (ع)40 سال زنده ووفات شد ومسلمانها بخاطر آن تابه بسیاروقت گریه میکردند ودریک روایت است که بعدازوفات هود (ع)مومنان یک سال زنده ووفات شدند واولادها یشان تابسیاروقت به دین نیاکاش بودند وبرای مردم راه دین ودنیارارهنمائی میکردند .


سوال -30- درباره حضرت صالح (ع) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب -  درقرآنکریم ارشادپروردگاراست که میفرماید . والی ثموداخاهم صالحا. قال یقوم اعبدالله مالکم من اله غیره . (الاعراف 73) ترجمه : برای ثمود مابرادر آن صالح (ع)راروان کرده بودیم که برایش میفرمود. ای قوم عبادت پروردگارراکنید بدون الله (ج)هیچ کس لایق عبادت نیست . هروقتیکه قوم هادازدنیاگم شدند بعدازان قوم ثمود خانه های ویران شده عادرا قبضه واعمارکردن واین قوم به فریب مال واولاد گمراه شده بودند به ظلم وفساد وبه عبادت بت ها مصروف بودند صالح (ع) قوم خودبرای راه مستقیم دعوت میکرد ومیفرمود ای قوم من بگوئید که الله (ج)یک است وشریک ندارد ومن پیامبرآن هستم که الله رب العزت برای رهنمائی شما فرستاده است منکران درمیان خود مشوره وگفت اگرتوپیامبرهستی برای مایک معجزه رانشان بده صالح (ع)برایش فرمود که چه معجزه رابرایتان نشان بدهم آنهاگفتند برای ماازین سنگ یک شترپیداشود ویک چوچه وشیرهم بدهد بازماهمه تراپیامبرخداوند(ج)قبول میکنیم دردوران این سخن ها حضرت جبرائیل (ع)آمد وبرای صالح (ع)فرمود که ازینهاوعده بگیر که اینها این شترراا ذیت نمیکنندوصرف شیرآنرامیخورند ودیگرهمه اشیای شتربرای اینها حرام است صالح(ع)ازقوم خود وعده گرفت بعدازان به حکم خداوند (ج)صالح (ع)دعاکرد پروردگارعالم برایش فرمود بخاطردلیل پیامبری تووبخاطرظاهرشدن معجزه تو 4000 سال پیش دراین سنگ من این شترراپیداکردیم دعای صالح (ع)قبول شد دراین وقت ازان سنگ یک شترزیبا و مقبول شترکه درتمام دنیا ثانی اش نبود پیداشد وبعداز وقت کم یک چوچه داد وبه حکم پروردگاربرایش جای چراه گاه ویک چشمه هم پیداشدکه 7 قبیله قوم ازاین چشمه آب خوردند بازهم خلاص نشد اما شترهمه آب چشمه رانوش کرد الله (ج)برای صالح (ع)فرمود که یک روزآب چشمه ازشتر ویک روزازتمام قوم توباشد وشترراخفه نکنید شاید که شما درعذاب بزرگ آن گیرشوید . صالح (ع)به قوم خودفرمود که شما شیر شتررابخورید بازتمام قوم ازشیرمشک وکوزه راپرودرخانه میبردند وازان مسکه وروغن تیارودربازاربه فروش میرسانیدند به این خاطرتمام قوم مالدار شدند ومردم قوم همرای شترمحبت وحفاظت آنرامیکردند . یک روزصالح (ع)فرمود درین ماه یک بچه تولدمیشودکه ازعلت ان تمام قوم هلاک و بربادخواهد شد . خلاصه قصه این است که یک بچه بنام قدار تولد هروقتیکه جوان وبالغ شد یک روزقدارهمرای یک مرد که نامش مصدع بود یک جا وازهرقبیله یک یک جوان را همرای خود متفق وبسیا رشراب خوری ومشوره کشتن شتررا کرد هروقتیکه شتربرای آب خوری سری خودرا پائین کرد قدارهمرا ی تیربالای آ ن وارومصدع ازطرف پشت پاهای شترراهمرای شمشیرجداوبه دسته جمعی شترراکشتند . چوچه شترکه حالت مادرخودرادید دوباره درهمان سنگ که مادرش ازان بیرون شده بود درآمد . بالآخره سه روزبعد به یک آوازجبرائیل (ع)تمام قوم تباه شد بازصالح (ع)به طرف شام رفت وهمانجا زنده گی رااختیاروبعداً وفات نمود . 


سوا ل -31- درباره پیدایش حضرت ابراهیم (ع) بطورخلص معلومات بدهید ؟
جواب -  وقتیکه دراولادسام بن نوح (ع)درعرب وعجم کسی نماند بعضی آنها درطوفان نوح (ع)وبعضی به آوازفرشته هلاک شدند بادشاه
نمرودعلیه العنت ازملک عجم وپسرکنعان بود بادشاه تمام دنیا وآنراقبضه کرده بعداًبه کوفه رفت بنام بابل در جابالای تخت نشست 1100 سال بالا ی سلطنت خودمغرور وازخداوندمتعال چیزی درخواست نمیکرد ومیگفت من خودم خداهستم نعوذباالله . یک روزنمرود به تخت بادشاهی نشسته و
تمام لشکرش حاضربود که نجومیان وجادوگران سرهای خودرا خم کرده بود نمرودپرسید شما چراخفه هستید آنها برایش گفتند امروزیک ستاره
 عجیب ازطرف شرق به نظرمی آید که ماپیش ازامروزندیده بودیم نمرود پرسان کرد این ستاره چه معنی داردجادوگران برایش گفت که یک پسراز پشت پدرخود به شکم مادرش میرود وسلطنت ابدی توتباه وبربادخواهد شد نمرود گفت که چه وقت میرود نجومیان گفتند که درسه شب
وروزنمرود حکم کرد که چقدردختران جوان عروسی شده آنها ازشوهران خود جداویک شوهرهم همرای زنهای خودمباشرت نکنند وتمام مردهارادرحویلی خودبند وبالای آنهاوزیردینداروکلان خود را که نامش ازربود چوکی دارساخت به تقدیرالهی دراین شب درقلب زن ازربرای مباشرت همرای شوهرش پیداشد بخاطرمباشرت همرای زن خود آزرهم بیقراربود چون که چوکی داربودنمیتوانست. بالآخره زن آزربه دروازه آمد تمام فوج به حکم خداوند (ج)به خواب محکم رفته بودند آزرکه زن خودرادردروازه دید طاقتش نیامدبازهم دردستش شمشیروشمع بود به تقدیرالهی آن شمع وشمشیرراازدستش کسی گرفت وهمرای زن خود وصل شد هروقتیکه ازمباشرت فارغ شدند درهمین شب حضرت ابراهیم


(ع)ازپشت پدربه شکم مادرش رفت وآزربه زن خود گفت که مستقیم به خانه خودبرو واین رازرابه کسی افشانکن که بسیارشرمنده گی بزرگ است صبح نمرود ازخواب بیداروبالای تخت خود نشست وبه نجومیان گفت شما معلوم کنید که آن پسرپیداشده یا خیر آنها برایش گفت که دراین شب آن پسرازپشت پدرخود به شکم مادرش رفته است  نمرودحکم کرد که چقدرزنها حامله هستند آنها حمل خودرا ضایع کنند تمام زنها حمل خودرا ضایع کرد هروقتیکه موقع تولدشد ن ابراهیم (ع)رسید مادرش ازترس نمرود وشفقت اولاد به یک غارداخل وابراهیم (ع) آنجاتولدشد فوراً آن غارتاریک به مثل آفتاب روشن شد مادرش ابراهیم (ع)را دریک تکه پیچاند واین خوف همرایش بود که به نظرکسی نیاید وقتلش نکند ابراهیم (ع)رادرغارگذاشت وخودش به گریه درخانه رفت درین وقت حضرت جبرائیل (ع)آمد ودوانگشتان ابراهیم (ع)را بدهن آن داد به حکم خداوند(ج)ازیک آن شیروازدیگرآن عسل جاری شد ومحتاج هیچ چیزنبود درهفته یکبارمادرش به دیدن ابراهیم (ع)می آمد وبه پرورش آن حیران میشد هروقتیکه به دیدن ابراهیم (ع)می آمد ازدهن غارسنگ بالاوزمانیکه دوباره میرفت به قدرت خداوند(ج)آن سنگ دهن غاررا بند میکرد .

سوال -32- یک واقعه حضرت اسماعیل (ع)رابطورخلص واضح سازید ؟
جواب -  مضمون حدیث شریف است که ابراهیم (ع)درشب خواب دید که کسی برایش میگوید قربانی کن صبح آن شب ابراهیم (ع)200 شترراقربانی کرد به همین قسم سه روزپی در پی چنین خواب رامیدید وهرروز200 شترراقربانی میکرد درشب چهارم برایش درخواب گفته شد که اسماعیل (ع)  راقربانی کن وقتیکه ابراهیم (ع)ازخواب بیدارشد فورًبالای اسپ سوارنزد بی بی هاجره (رض)رفت دراین وقت اسماعیل (ع)9ساله بود ابراهیم (ع)برای بی بی هاجره فرمود که برای اسماعیل (ع)لباس پاک رادرتنش وسرش راشانه کن که همرای خودبه مهمانی میبرم به شنیدن این سخن بی بی هاجره (رض)اسماعیل (ع)راتیاروآماده کرد ابراهیم (ع) زیرآستین خودیک کاردتیزرانیزگرفت وهردوحضرات ازخانه بیرون شدن این حالت راکه شیطان لعین دید برای بی بی هاجره( رض) گفت که پسرترابرای ذبح کردن میبرد بی بی هاجره( رض) برای شیطان گفت توتابه امروزشندی که کسی اولادخودرابیگناه ذبح کرده باشد شیطان گفت که این امررا بالای ابراهیم (ع) خداوند (ج) کرده است
 بی بی هاجره( رض) فرمود بالای امرخداوند(ج) من راضی هستم بعداًبه نزداسماعیل (ع) آمد وفکرمیکردکه اسماعیل (ع) کوچک است این رافریب میدهم ابلیس برای اسماعیل (ع) گفت کجامیروی اسماعیل ؟ اسماعیل (ع) برایش فرمود همرای پدرخود به مهمانی میروم شیطان چیزی راکه به مادرش گفته بود چنین سخن رابه اسماعیل (ع) نیزگفت اسماعیل (ع) نیز جوابیکه مادرش گفته بودهمان جواب راداد وقتیکه دوررفتن اسماعیل (ع) ازپدرخود پرسید پدرجان تومراکجامیبری ابراهیم (ع) برای پسرخودالفاظ وحی خداوند (ج) رافرمود . فلمابلغ معه السعی قال یبنی انی اری فاالمنام انی اذبحک فانظرماذاترا . (سوره صفت 102) ترجمه : ای پسرم من درخواب دیدم که تراذبح کنم ای پسرم دراین باره چه گفتنی داری ؟اسماعیل (ع) برایش فرمود برای تعبیرخواب حقیقی توبه خوشی راضی هستم بازفرمود . یابت افعل ماتومرستجدنی ان شاءالله من الصبرین . (سوره صفت 102) ترجمه : ای پدرجان چیزی راکن که برایت امرشده است زوداست که تومن راازجمله صابران محسوب خواهیدکرد . دوباره اسماعیل (ع) برای ابرهیم (ع) فرمود که پدرجان چیزی راکن که بالای توامرشده شاید که به سبب تاخیرآن شیطان درقلبهای ماوسوسه باندازد شیطان همین کوشش رامیکند که ماراازراه مستقیم بگرداند ابراهیم (ع) برایش فرمود که شیطان اینجاآمده بالای سنگ آنرابزن پدروپسرهردوایشان شیطان لعین راسنگ باران کردند حالاهم حاجی صاحبان آنرا بالای سنگ میزنند این برای ما دردوران ادای حج سنت گردانیده شد . بعداًهردوحضرات  (ع) درانجارسیدن کدام جاکه حاجی صاحبان قربانی میکنند.خلاصه  طوریکه اسماعیل (ع) به پدرش وصیت کرده بودمطابق وصیت وی ابراهیم (ع) پسرش راکه اسماعیل (ع) بودسرچپه به زمین انداخت وبه زورکاردراکش میکرد وزورخودراتمامکرد لیکن کاردیک رگ اسماعیل (ع) را هم قطعه نکرد ابرهیم (ع) ازقهرزیادکاردرابرزمین انداخت کاردگویاشد که خداوند(ج) برای تویک بارامرکرده

وبرای من ده بارامرکرده که قطعه نکن . ابراهیم (ع) که به گلون اسماعیل (ع) کاردراکش میکرد دراین وقت چشمان خودرابسته کرده بود . به امرپروردگارجبرائیل (ع) ازجنت یک گوسفندراآورد وبجای اسماعیل (ع) گوسفندرادرپیشروی ابراهیم (ع) خواباند وابراهیم (ع) آنراذبح کرد . دراین حال ازپشت سرصداآمد الله اکبر الله اکبر . ابراهیم (ع)  فرمود . لااله الا الله والله اکبر . اسماعیل (ع) فرمود الله اکبر والله الحمد . وقتیکه ابراهیم (ع) چشمانش را بازکرد بجای پسرش گوسفندراذبح کرده  بود . که این قربانی یاذبح کردن تابه روزقیامت بالای نسل هابعدی سنت گردید . 

سوال -33-درباره حضرت اسحاق( ع) ویعقوب (ع) بطور خلص معلومات بدهید ؟
جوا ب – روایت است که ابراهیم( ع)  بدون مهمان نان نمی خورد یک بارهفت شب وهفت روز مهمان نزدش نیامد وابراهیم( ع) هم نان نخورد به حکم پروردگار12نفر جوانان آمد وبرای ابراهیم( ع )سلام وابراهیم( ع) جواب داد ابراهیم (ع) آمد به سائره خاتون فرمود 7 روزبعد به نزدمن مهمان آمده بهترین چیزیکه درخانه باشد همان چیزراتیارکن سائره خاتون فرمود چیزیکه درخانه بهتراست گوساله است واین رابه جای پسرخودنگاه میکنم سائره خاتون دیگراولادهم نداشت سن ابراهیم( ع) به 90سال رسیده بود به این خاطرسائره خاتون گوساله رالباس پوشانید وبجای اولاد خود تربیه دادن آنراشروع کرد . همین گوساله رابرای مهمانان حلال کرد . خلاصه قصه این است که آن 12 نفرفرشتگان بودند آنهابرای ابراهیم (ع )فرمودند به ما حکم الله(ج) شده بود که خلیل من هفت روزنان نخورده است شمامهمانش شوید که اوروزه خودراافطارکند . وبرایت خوشخبری میدهیم که بسیارزودخداوند(ج) برای تویک فرزندمیدهد که نام آن اسحاق ونام فرزند آن یعقوب (ع) میباشد . روایت است که اسحاق (ع) بعدازوفات اسماعیل (ع) وفات شد وسن اش 160 سال بود واین راخداوند (ج) برای اهل کنعان فرستاده بود وهمسرش دخترسردارکنعان وازآن دوپسرداشت عیص ویعقوب(ع) زمانیکه هردوحضرات به بلوغیت رسیدند اسحاق(ع) برای عیص دختراسماعیل (ع) راعروسی کرد . وبرای یعقوب( ع) مادروپدر ش فرمود ند که برای تودخترسردارکنعان راعروسی میکنم که آنها مالداراست عیص اکثروقت شکارمیکرد یک روزاسحاق ع برای عیص فرمود که امروزیک    بزجنگلی راشکارکن وازآن کباب کن تااینکه بخورم وبرای تواز خداوند(ج) دعاکنم که برای توپیامبری رابدهد به شنیدن این سخن عیص تمام سامان شکارراگرفت ورفت. اسحاق( ع) عیص رابسیاردوست داشت ومادرش

یعقوب( ع) رادوست داشت مادرش برای یعقوب (ع) گفت که توبزخودراحلال کن وبالای پدرت بخوران که برای تودعاکند اسحاق( ع) درین وقت به چشمانش معذوربود خلاصه قصه این است که کباب رایعقوب (ع) پیش روی پدرش گذاشت وقتیکه اسحاق (ع) کباب راخورد مادریعقوب (ع) برایش گفت کسی که کباب رابرای توآماده وتیارکرد به حق آن دعاکن بازاسحاق (ع) فرمود ای پروردگارمن کسی که بالای من این کباب راخوراند آن واولادآنراپیامبران کن . بالآخره عیص خبرشد که دعاء من رابرادرم گرفت به تشویش شد وگفت که من یعقوب (ع)  رابه قتل میرسانم اسحاق (ع) برای عیص فرمود یعقوب راقتل نکن به حق توهم دعامیکنم وازنسل توهم بسیارمردم پیدامیشود. حضرت اسحاق (ع) درسن 160 سالگی وفات وپهلوی مادرش دفنشد یعقوب (ع) ازترس عیص که من راقتل نکند ازطرف روزخودراپنهان وازطرف شب می آمد تقریباًیک سال سپری شد یک  بعدبه شام درخانه مامایش رفت یعقوب (ع) برای ماما ی خودفرمود پدرمن وصیت کرده است که عروسی تراهمرای دخترمامایت میکنم حالاتودخترترابه من به نکاح بده مامایش دودخترداشت کلانش لیاوخوردش راهیل لیکن راهیل بسیارمقبول بودمامایش برایش گفت که همرای تومال پدرت نیست من چرابرای تودخترخودرابدهم. یعقوب( ع) ومامااش به این سخن متفق شدن که تو7سال  گوسفند چرانی من را بوکن بازمن برای تودخترخودرامیدهم یعقوب (ع)راهیل رادوست داشت 7سال تیرشد مامااش به چهری پنهان دختربزرگ خودرا به نکاح داد حالانکه شرط عروسی راهیل شده بود یعقوب(ع) باز7گوسفندچرانی کرد باردوم مامااش راهیل رابرایش به نکاح کرد درآن زمان نکاح دوخواهران جائزبود. پسران لیا 6.ازراهیل 2یوسف(ع) وبینامین.یعقوب(ع)یک کنیزهم داشت که چهارپسرانش بود که جمله 12شد. بازیعقوب(ع)به کنعان آمدعیص به یعقوب(ع)گفت برادرم توپیامبری این سر زمین هستی تواینجا زندگی  رااختارکن من دیگرجامیروم. روایت است دراولاد عیص بیدون ایوب(ع)دیگرپیامبر نبود باقی تمام پیامبران ازنسل یعقوب(ع) تولد شده بود.    



سوال-34- یک واقعه حضرت یوسف(ع)رابطور خلص واضح سازید؟
جواب – درحقیقت واقعه یوسف(ع) برای نصیحت وعبرت میباشد. وسبب نازل شدن سوره یوسف این بود یک روز یهودابرای حضرت عمر(رض)گفت که ازقرآنکریم تورات ما بهتراست درتورات سوره یوسف است ودرقرآنکریم نیست عمر(رض) به شنیدن این سخن بسارخفه وپیش رسول اکرم (ص)آمدوتمام قصه رابرایش کر درسول الله (ص) که حضرت عمر(رض)راپریشان دیدفکرمندشددراین وقت حضرت جبرائل(ع)آمدوقصه یوسف(ع)رابیان کرد. قصه بشکل بود هروقتیکه مادریوسف(ع)بعدازتولد بنیامین وفات شد سرپرستی آنهاراخاله اش لیامیکرد.یک روزخواهریعقوب (ع)درخانه یعقوب(ع)آمدکه یوسف(ع)رادید برای یعقوب(ع)گفت که اولادای توزیاداست برای یک همسرتوخدمت تماماً مشکل است اگراجازی توباشدمن یوسف(ع)راهمراه خوددرخانه میبرم یعقوب(ع)یوسف(ع)را برای خواهرخود داد.خواهرش به بسیارمحبت پرورش یوسف(ع)رامیکرد.اینجادرقلب یعقوب(ع)محبت یوسف(ع)روزبه روززیادمیشد اخراینکه برای خواهرش فرمود بیدون یوسف(ع)وقت من تیرنمیشوداین رابرای من حواله کن خواهرش گفت که یوسف(ع)رامن هم بسیاردوست دارم .درحدیث شریف آمده است که پروردگارعالم حسن(وزبیایی)رابه دوحصه تقسیم کرده است یک حصه آنرابالای تمام جهان وحصه دوم رابرای یوسف(ع)داده بود.خلاصه این بود که خواهراش یک بهانه راجورکرد.ازابراهیم(ع)یک کمربنددرمیراث خواهریعقوب(ع)رسیده بودکه آنرایوسف(ع)دوزدی کرده است این رابه خاطرمیکرد که یوسف(ع)راازمن جدانسازد آن کمربندراازکمریوسف(ع)پیچاند که یوسف(ع)را به بهانه دوزد دوباره به خانه ببرد به همین شکل کرد. درشریعت آن وقت  این قانون بوداگرکسی دوزدراگیرمیکردآن دربدله دوزدی همرای صاحب مال زیادوقت غلام میماندبالاخره خاله اش یوسف(ع)رادرخانه بورد. دوسال بعد خاله اش وفات نمود ویعقوب(ع)یوسف(ع)رادرخانه خودآوردوازتماماًاولاداش همرای یوسف(ع)بسیارمحبت داشت.یک روزیوسف(ع)برای پدرخودفرمودمن شب خواب دیدم که میبنم - اذقال یوسف لابیه یابت انی رایت احد عشرکوکبا وشمس والقمر رایتهم لی سجدین.  فرمود یوسف(ع)برای پدرخودای پدرجان من میبنم که11ستاره آفتاب ومهتاب برای من سجده میکند.  قال یبنی لاتقصص رویاک علی اخوتک فیکیدوالک کید.ان الشیطن للانسان عدومبین (یوسف-5 ) ترجمه: یعقوب(ع)فرمود ای پسرم ذکرنکن خواب خودرابرای برادران خودشاید
جورکنداینها برای توکدام فریب بیشک شیطان برای انسان معلومدار دشمن است. هروقتیکه برادران یوسف(ع)از خواب یوسف(ع)خبرشدن حسدش زیاد شد وتمامیشان مشوره کردن که این رایا به قتل ویابجای میبریم که دوباره آمده نتواند وتوجوپدرطرف ماشود .خلاصه این بود که اجازه یوسف(ع)راازپدرخود یعقوب(ع)به بهانه که سیل وتفریح میکنیم بالاخره درچاه انداخت وپراهن خون پرش رابرای پدرش آوردوبرایش گفت که یوسف(ع)راازما« شیر» خوردیعقوب(ع)بسیارگریه وفریادکرد وفرمود ازاین خون بوی یوسف(ع)بلند نمی شود واین چه قسم شیربود که پراهنش راسلامت ازجانش کشیده ویک جاهم سراخی ندارد. اگرشماراست گوی هستیند شیررادرخدمت من حاضرکنید به شنیدن این سخن پسرانش رفتتن ویک شیرراگیروبه اندامهایش خون مالید وبرای پدرخودحاضرکرد یعقوب(ع)ازشیر پرسید توپسری من راخوردی به حکم پروردگار ان شیرگویاشد گفت یارسول الله خداوند(ج)بالای ماگوشت پیامبران راحرام کرده است بازشیربه گیره گفت که یک برادری من چند روزمیشودکه ازمن جداشده است به سبب بسیارتلاش سه روزمیشود که نان نه خوردیم بسیارگرسنه بودم که پسران تودروقت صبح من راگرفت واندامهای من راخونپر وبرای شماحاضرکردن من میفهمم که چغل خوری کارخوب نسیت مگربرای بیگناه ساختن خود وبه احترام پیامبری تو این حقیقت راواضح ساختم یعقوب(ع)که سخنان راست شیرراشنید آنراخوب خوراک داد ورخصتش کرد وبرای پسرانش فرمود که من یوسف(ع) رابالای خداوند(ج)سپردیم.

سوال 35- درباره حضرت لوط (ع) بطور خلص معلومات بدهید؟
جواب- فرشته های ارسال شده خداوند (ج) هروقت که ازامورات ابراهیم(ع) بیکارشدند برای شهرلوط (ع) رفتند آنجاکه رسیدند جبرائل (ع) فرمود کسی است دراین قریه که برای مامسافرا شب بدهد دختران لوط (ع) برایش شان جواب دادبدون پدرمن دیگرکسی دراین قریه نیست کمی صبرکنید هروقتیکه نظر لوط (ع) بالای دروازی خود شد تعجب کرد چه نوع 12جونان زیبا آمده است فکرمن شد که این مهمانان بسیارمقبول است خدانکند که برای قوم من معلوم نشود وهمرای مهمانان من بد فعلی کند این برای من بسیارجای شرم خواهد بود براین سبب برای لوط (ع)

گرد آوری شده توسط گروه بانک معلومات اسلامی.

No comments:

Post a Comment